نوشته شده توسط : الی

یادمه یه روز میگفتی که فقط عاشق اینی

موهای منو ببافی تو کنار من بشنی

یادمه عشق من و تو توی دنیا بهترین بود

عشق من توی وجودت اولین و آخرین بود

یادمه منو می خواستی تو واسه نگام می مردی

اگه باورم نمی شد واسه من قسم می خوردی

یادته بهت می گفتم که فقط عاشق اینم

توی خواب و تو بیداری چشمای تورو ببینم؟

یادته برات میمردم واسه بوسه از رو لب هات

تو می خواستی باتو باشم توی روزا و تو شب هات

یادته صدام می کردی خانمم عزیز جونم

عشق من ، الی ، قشنگم ، همزبونم ،مهربونم

ولی اون روزا تموم شد بودنم با تو حروم شد

دست غم مارو جدا کرد یک نگاهت آرزوم شد

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 699
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 24 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الی

 

دلم بي نهايت براش تنگ شده.اونقدكه حاضرم بميرم ولي لحظه مردنم كنارم باشه...داشتم فيلم جشن تولدشونگاه ميكردم.خيلي دوس داشتم رقص قشنگشوازنزديك ميديدم.ولي خوب من به همينم راضيم...دلم تنگته كامي،آخه كجايي؟

كاش درخلوت خاموش دلم

برق چشمان توراميديدم

.ميشدازبرق نگاهت روشن

شعله ي يخ زده ي اميدم.

كاش در خلوت خاموش دلم

توشبي تابه سحربنشيني

 برلبانت هوس ومستي وعشق

درنگاهت هوس شيريني

 كاش در خلوت خاموش دلم

نگه ديده ي عشق انگيزت

 نقش جاودانه اي ميزداز

خنده ي گرم هوس آميزت

 كاش درخلوت خاموش دلم

 حرف عاشقانه اي ميخواندي.

مي سرودي كه الي كاش كه تو

 تاابدبراي من مي ماندي.

كاش در خلوت خاموش دلم

 لب تو شعرگنه راميخواند،

حسرت پيكرت ازدل ميرفت.

بردلم نقش هوس هامي ماند

 كاش درخلوت خاموش دلم

 شمع اميدوهوس روشن بود.

دردل وجان توهم تابه ابد،

يادي ازعشق بزرگ من بود



:: بازدید از این مطلب : 702
|
امتیاز مطلب : 185
|
تعداد امتیازدهندگان : 57
|
مجموع امتیاز : 57
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الی

 

 

 امروز دوباره دیدمش.یه دیدار رویایی و دور از انتظار.درست بعد از ۱ هفته.باورم نمی شد فبول کنه بیاد دیدنم.با هم اومدیم تو همین کافی نتی که الان هستم.آنلاین!دوباره دستای مهربونش رو تو دستام گذاشت.هیچکس نمی تونه بفهمه تو اون لحظه ها چه حس خوبی داشتم.انگار تموم دنیا مال خودمه.واقعا هم بود.آخه مگه هیچی تو دنیا بهتر از دستای کامی من هست؟همین جوری الکی تو سایت های مختلف سر میزدیم.تا رسیدیم به ۱ سایت که توش فال حافظ بود.اولی رو به اسم من زدیم.باورم نمی شد.همون شعر محبوب خودم بود.حفظشم.
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیده ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده ام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیده ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس
فال خوبیه.دقیقا توصیف حال منه.خیلی خوشحال شدم.چون نوشته بود بلاخره ۱ روز بهش میرسم...صورت قشنگشو جلو آورد که بوسم کنه.دل تو دلم نبود.وقتی لباشورولبام گذاشت یه حالی شدم.انگار تو خلا بودم.انگار هیچکس جز من و کامیم تو دنیا نبود.ولی فقط ۱ لحظه بود...بعدشم دوباره مجبور شدیم از هم جدابشم.نقش لبخند قشنگش موقع خداحافظی تا ابد تو ذهنم می مونه...



:: برچسب‌ها: عاشق , عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 746
|
امتیاز مطلب : 112
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 19 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الی

 

 

 

لحظه دورشدنش هيچوقت يادم نميره.اندام قشنگ ومردونه اش چقدرخواستني بود.هرقدم كه دورميشدسوزش قلبم بيشترآزارم ميداد.دوس داشتم التماسش كنم كه نره.ولي ميدونستم كه بي فايده اس.فقط ايستادم ودورشدنشو تماشاكردم...

 

رفتي وآتش به قلب من زدي*

 قلب من سنگي وسيماني نبود*

 ازتب عشق توخاكسترشدم*

 دردلم ليكن پشيماني نبود*

 رفتي وپرزدخوشي ازخانه ام

* آخراين قصه ويراني نبود؟*

 وقت رفتن مردم چشمت به هيچ*

مردمان چشم گرياني نبود*

 رفتي وگفتي كه"قلب وسينه اش*

سينه ي خواهان وسوزاني نبود*

 ميروم ازيادقلب عاشقش"*

آه اين حرف توانساني نبود*

 رفتي اي تنهاپناه من بيا*

عشق من جزآنكه ميداني نبود*

كاش تومي آمدي كامي وباز*

چشم من هرلحظه باراني نبود...

 



:: برچسب‌ها: عاشق , عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 630
|
امتیاز مطلب : 180
|
تعداد امتیازدهندگان : 56
|
مجموع امتیاز : 56
تاریخ انتشار : 11 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الی

 

 

 

 

ديروزبلاخره ديدمش.بعدازچندماه.بجزچندكيلواضافه وزن تغييرديگه اي نكرده بود.همون قدبلند،همون ابروهاي پروپيوسته،همون لباي قشنگ...حتي نگاهشم مثل قديمامهربون بود.ولي افسوس كه هرگزمال من نميشه.1ساعتي باهم بوديم وبعدش دوباره وداع.تاكي؟خداميدونه.قول داده 1 ماه ديگه دوباره مياد ديدنم.ولي خيلي ميترسم.ازاينكه فراموشم كنه ياپشيمون شه. كاش فقط ميدونستم فراموشم نميكنه...آخه چقدربي انصافي كامي،هنوزنفهميدي بي تو ميميرم 

تو که میگی همه دنیا سیاهه *

 تو که میگی تورو خواستن گناهه *

تو که هر لحظه هر جا و همیشه *

 میگی پای تو موندن اشتباهه *

تو که میگی چرا محو نگاتم *

 چراهر لحظه دلتنگ صداتم *

 کنایه میزنی میگی چرا من *

 همیشه بیقرار خنده هاتم * 

یه بار از چشم من جادوی چشماتو نگاه کن *

 بشین جای من و چشمای زیباتو نگاه کن *

 نگاه کن تاببینی چی کشیدم *

چه جوری شد که به اینجا رسیدم *

 تماشا کن ببین و باورت شه *

تو چشمای سیاه تو چی دیدم *

 اگه خواستی بدونی اینکه قلبم *

 چرا یک لحظه آرامش نداره *

 چرا دستای تنهام تو دنیا * 

به جز تو با کسی سازش نداره *

 یه بار از چشم من جادوی چشماتو نگاه کن *

 بشین جای من و چشمای زیباتو نگاه کن

شعر ازترانه های بابک جهانبخش



:: بازدید از این مطلب : 607
|
امتیاز مطلب : 139
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 8 شهريور 1389 | نظرات ()